دلم تنگه .....از سید علی سیدی ابرزگه .....یارب

دلم تنگه .......گلوم بغضه.......چشام اشکاشو میباره ....نه یاری دارم این شبها .......نه دوستی یا که همدردی.......چه دردی توی دل دارم ...که سینه ام را به درد اورد.....دلم پرشد از این هجران .....چشام خیسن از این دوری ......به یادت وقتی می افتم ........دلم پر میکشه سویت......ولی با اینکه میدانم .....تو دستات دست اون مرد......ولی باز هم همین رویا .....برام ارامش محضه .....به فکر تو که می افتم ....دلم خوشحال وسرمسته ........به دیدارت امیدبستم ........همین گرمای این قلبم. .......امید زندگیم باشه

[ پنج شنبه 17 بهمن 1398 ] [ 2:52 ] [ -سید علی سیدی ابرزگه ]
[ ]

یا خدا .سید علی سیدی ابرزگه .برو برو که بعد تو

برو برو ولی بدون ........که بعد تو نای ندارم بخونم .....برو برو ولی بدون ......هیچوقت نمیبخشم تورا ....برو برو ای عشق من ......خدانگهدارت باشه....نگاه به پشت سر نکن .......که اشک چشمام بباره.......ای عشق یک دونه من .....این وبدون حالم بده همه نگاه هام به دره .......بیای و دستاتو بزاری رو چشام ......تا بلکه خوابم ببره.....برو برو عزیز من ......به هر کجا که راحتی ......به پشت سر نگاه نکن ......نزار که اشکام بباره......برو و فکر به من نکن ......اینجوری خیلی راحتم ........توی دلم یه ارزوست .......فقط همین عزیز من .....که وقط جون دادن من .....دست تو رو چشم بزار.......برو برو ولی بدن که تا عبد ......همیشه عاشقت منم........


[ پنج شنبه 17 بهمن 1398 ] [ 2:44 ] [ -سید علی سیدی ابرزگه ]
[ ]

چه می دانی .......سید علی سیدی ابرزگه .یا خدا

ای که از مفهوم اشعارم ........تو میابی دلیل قلب بیمارم .....تو از یک ادم مرده ..........که پژمرده .........ودست برزانوش افکنده ...........چه می دانی ............. چه میدانی تو از فردی........شبا به وقت خاموشی .... ....همین که سر بربالینش نهد...... یک دم نیاسوید ........همه فکراهمه درداش بیاد ارد تو یک لحظه.........وتنها شاهد افکار اون ادم ........بجز ان بالشه همدرد تنهایش .......چه کس درک میکند بالش .......چه زجری میکشد تا صبح .....چه کس میفهمد این همدرد ........ همین همدرد بی نجوای .......چه کس میفهمد ان قلبی .......که از دوری ز دلدارش نیاسوید حتی یک شب........شماها را سوال پرسم. ........که درس خواندین چه کم .. یا باشه بسیار.....خیانت راشمادر دل........ چگونه میکنید تعبیر.......دروغ گفتن .زنا کردن.یا که دزدین .......وتا جایی که می دانم ........همه اکثربدین شیوه جواب میدن .......ولی ناغافل از دنیای بد وحشی و بد ذاتی.....رفیقی خونه دوستشبگیرد دست ناموسش..........زنی با شوی خود در جشن و مهمانی ........دو دستی شوی خود چسبید...........ولی چشمان شهوت بار او جای دگر بیند......شبی را هنا میزارن اندردست شاه داماد.....همان داماد بخت تیره وبد اقبال .....که هیچ گاه تویی رویاییش .......نمی گنجد خیانت از همان لیلای رویایش .......گرفته اندر دست. .....ان دست شاه داماد .........همان داماد بد اقبال ........که دست نو عروسش ....... گیرد اندر دست ......ولی غافل از ان ..........دنیای بد ذاتی ........چرا که نو عروسش ......دران وقت که عزیز هست واسه هر دو خیانت میکند.......... با چشم و ابرو ...........

[ پنج شنبه 17 بهمن 1398 ] [ 2:25 ] [ -سید علی سیدی ابرزگه ]
[ ]

خیانت ...........سید علی سیدی ابرزگه ....یاهو

نمیدونم دلیل گریه هام چیست ......همین خودکار در دستم برایش معنی نیافت.......هزار بار تا به صبح این جمله را من با خودم گفتم ..........میان من ومعشوقم وجب اندازی نیست ........ولی ان روح سرشارش هزاران فرسخی دور است .......ولی صبح ها که پا میشم صدایم میزند عشقم .........دل ساده . وخوش باور .درون سینه بی تاب است .......دل ساده وخوش باور نمیدانست .......که او بازیگر فیلم است ......وسلام 


[ پنج شنبه 17 بهمن 1398 ] [ 2:18 ] [ -سید علی سیدی ابرزگه ]
[ ]

به نام خدا......به یادتم .سید علی سیدی ابرزگه..

تیک تیک ساعت هنوز تو گوشمه......تموم حرفات هنوز توگوشمه.......صورت زیبات هنوز توچشممه .......خنده زیبات بانگاهتم هنوز به یادمه ......توعشق زیبام هنوز تو قلبمی.......خاطره هات هم هنوزتو دفتره........تیک تیک ساعت هنوز تو گوشمه ......تموم حرفات هنوز تو گوشمه.....


[ پنج شنبه 17 بهمن 1398 ] [ 2:13 ] [ -سید علی سیدی ابرزگه ]
[ ]

یا هو ....چشم به راه ........سید علی سیدی ابرزگه

غم دارم توی دلم هزار هزار .......چش به راهت میشینم دلم شده دل بیقرار.........ابریه امشب اسمون چشام .......امشب قراره بباره این اسمون صدام.......دل شده امشب بیقرار نگاهش......یارم قراره بیادودلم شده چش انتظار.....امشب قراره بیادو ......من سر بزارم روی پاش.......پس چش به راهت میشینم عزیزم ....دیر نکنی دیرنکنی ازانتظارت بمیرم عزیزم........غم دارم توی دلم هزار هزار......چش به راهت میشینم دلم شده دل بیقرار.......


[ پنج شنبه 17 بهمن 1398 ] [ 2:5 ] [ -سید علی سیدی ابرزگه ]
[ ]

یا رب..بارون امشب ...سید علی سیدی ابرزگه

صدای رعد وبرق تو اسمونه .....انگار که فردا دوباره بارونه ........ای کاشکی که یارم اینو بدون .........تو این شبا به یادشم به یادشم دیونه ........به یادشم به یادشم تو این روزای بارون ..........باهم دیگه قدم زدیم اون روز به زیر بارون .....یه دست اون توی دسم .........یه دستش زیر بارون ......دیونه بودیم ما دوتا اون روزا ......باهم دیگه بدون چتر قدم زدیم ما تو بارون. ........اره هنوز به یادتم عزیزم .......با دیدن نم نم اب از توی اسمونا .......ای کاش تو هم به یاد من بیفتی........ با خیس شدن دستات به زیر بارون ...


[ پنج شنبه 17 بهمن 1398 ] [ 1:55 ] [ -سید علی سیدی ابرزگه ]
[ ]

یا الله ....گل زیبا .سید علی سیدی ابرزگه .

زیبا تر از تو گلی ندیدم........شکوفه ای شکو فه ای عزیزم......چتر گل و شکو فه هات وا کن.....تا کور بشن چشم همه حسودا ......زیبا تر از هر چه گل بهاری ........گل چی بگم مثل فرشته هایی......با دیدنت بوی بهشت و میدی........انگار شکوفه های از گل بهشتی .....یه دونه ای یه دونه ای گل من .......تو اشرفی .اشرف خوشکلایی..اشرف من تو اشرفی تو گل ها......گل چی بگم مثل فرشته هاییی .............سلام وتقدیم به ان کسی که عزیزه. همیشه برام


[ پنج شنبه 17 بهمن 1398 ] [ 1:47 ] [ -سید علی سیدی ابرزگه ]
[ ]

یا رب....یار محبوب 2.

کجای یار محبوبم .....کجایی اشرف خوبم......تویی لیلای سرشادم ودل زنده........کجای بی تو من پیرم .......کجای یار دیرینم ... . کجای عشق شیرینم ........کجا هستی تو ای لیلای تن ناز.......من از دوریت شدم مجنون دل چاک.......تولیلی منی در دل ......منم در بی ستون مشغول... ... کجای اشرف خوش روم .......کجای ای گل خوش بوم ..... ..دعای من همین باشد .. ......خدایا اشرفم دلشاد باشد....... .غمش را مال من گردان .......تقدیم به ان کس که میداند دوستش دارم


[ پنج شنبه 17 بهمن 1398 ] [ 1:40 ] [ -سید علی سیدی ابرزگه ]
[ ]

یا الله.....تقدیم به دوست سفر کرده وهمسایه عزیز و همچنین رفیقان و دوستان از دنیا رفته. رفتنت روح الا

یا رب العالمین............مثال کشتیه در گل نشسته ...........که با امواج پرو بالش شکسته..........مثال کشتیه اوضاع واحوالم در این روزها....کمر خم شد....... زانوانم سست وبی حال گشته این روزها .........تو که رفتی. نمیدونی عزیزم......غمت با رفتنت .با من چه کرده.......تو که رفتی غمت ای عشق زیبام .......شکسته قلب من .....دنیام تموم شد.....عزیزان قدر هم دیگر بدانید ..........که از رفتن فقط اه وفقط حسرت بمانه ......رفیقانم عزیزانم قدرهمدیگر بدانید ........که رفتن جز پشیمونی نداره .....غمت با قلب من ببین چه کرده ...........جوانیم گشته پیر کمر شکسته ........وروزهام مثل شب تاریک گشته.........تو روح االه .من بودی عشقم عزیزم.........زبعدازتو دگر عاشق نمیشم .........زتو یک یادگاری مونده باقی ............که اسمش شاهرخ است وزندگیم شد ......وهر وقتی که قلب من گرفته .........نگاهش میکنم .انگارتو هستی ..........تقدیم به دوست و همسایه وعزیزان جوانمان که از روستای ابرزگه به دیار باقی عجولانه شتافتنند.مرحوم روح الله تقی زاده .غریب ناصری .علی اسکندری .سلیمان تقی زاده .جواد رستمی .صادق حسن پور .رحمان رحمانی خدا بیامرزه . .......


[ پنج شنبه 17 بهمن 1398 ] [ 1:20 ] [ -سید علی سیدی ابرزگه ]
[ ]

به نام خدا.سید علی سیدی ابرزگه.....جلوه گاه جمال حق

چشم سر گر به دقت دور وبرش را نگرد...........که چه هستی وکه هستی وکجا خواهی رفت......قلب انسان.نبض ونفس را سبب زندگیش مینامن..........غافل از انکه اگر خالق هستی ما.....نظری غیربداشت چشم برهم زدنی از نفسش وا می داشت.........برگی از دار نیفتد جز با اذن نظرش .......حال ان قلب ونفس نبض......وهمان انسان هم گاه گاهی به ملاقات خدایش نرود....خالق قلب ونفس.عالم هستی....ززکاوت و همه هوش زبان.......... جز به انسان.......به دگر ازخلق زمین نظر نکرد.......حال ان کس که شده اشرف کل خلقتش......گاه منکر میشود از بودن ان خالقش....گاه گاهی نتواند به ستایش برود......گاه گاهی به ملاقات خدایش برود.........ورنه یک دم تو اگر دورو برت را نگری.........جلوگاه روی ماهش را به وفور خواهی دید ........چشم سر نه چشم دل گر چه بخواهد نشود...........بلکه با کل وجودت تو به دنبالش گرد...........سید علی سیدی ابرز گه .یا خالق بی همتا


[ چهار شنبه 16 بهمن 1398 ] [ 6:10 ] [ -سید علی سیدی ابرزگه ]
[ ]

به نام خدا.سید علی سیدی ابرزگه.....جلوه گاه جمال حق

چشم سر گر به دقت دور وبرش را نگرد...........که چه هستی وکه هستی وکجا خواهی رفت......قلب انسان.......❤.نبض ونفس❤ را سبب زندگیش مینامن..........غافل از انکه اگر خالق هستی ما.....نظری غیربداشت چشم برهم زدنی از نفسش وا می داشت.........برگی از دار نیفتد جز به اذن نظرش .......حال ان قلب ونفس......نبض همان انسان هم گاه گاهی به ملاقات خدایش نرود....خالق قلب ونفس عالم هستی....ززکاوت وچه هوش وچه زبان جز به انسان.......به دگر خلق زمین نطر نکرد.......حال ان کس که شده اشرف کل خلقتش......گاه منکر میشود از خلقتش....گاه گاهی نتواند به ستایش برود......گاه گاهی به ملاقات خدایش برود.........ورنه یک دم تو اگر دورو برت را نگری.........جلوگاه روی ماهش را به وفور خواهی دید ........چشم سر نه چشم دل گر چه بخواهد نشود... عیب از او نیست ........بلکه با کل وجودت تو به دنبالش گرد...........سید علی سیدی ابرز گه .یا خالق بی همتا


[ چهار شنبه 16 بهمن 1398 ] [ 6:10 ] [ -سید علی سیدی ابرزگه ]
[ ]

با سلام خدمت دوستان وبازدید کنندگان عزیز مجموع 150 شعر ودل نوشته از سید علی سیدی ابرزگه در حال چاب در همین وب لاگ وهمین سایت تا چند روز اینده ثبت خواهد شد .درود وسلام من این جانب سید علی سیدی به تمام مردم کشور عزیزم ایران زمین به خصوص بخصوص مردم شهید پرور وخون گرو روستای ابرزگه شهرستان لنده


[ چهار شنبه 16 بهمن 1398 ] [ 4:36 ] [ -سید علی سیدی ابرزگه ]
[ ]

دل نوشته ای از سید علی سیدی ابرزگه .یا رب

دوباره شب .شب .شب .کلمه ای که رنگش با رنگ بخت و اقبال من یکی هست.شبها تا سپیده دم بیدارم .به زندگی می اندیشم .که خدایا کی زندگی ان روی خوشش را به من نشان می دهد .نوبتی هم باشد نوبت من است .وبا هزار رویا وامید ناگهان خواب خاهم رفت .ولی صبح گاه .با صدای جیک جیک گنجشکان که بلند میشم .به خودم نگاه میکنم میبینم تا همان پیراهن پاره وهمان نمد وزیلوی نم دیده زیر پایم هست .به فکری عمیق فرو خواهم رفت .که چرا من هم مثل بقیه خوشبخت نمیشوم .ولی دریغ وصد افسوس که نوبت من زمانی بود که من وقتم را صرف سرگرمی های دیگری میکردم .والان نوبت نوبت دیگران هست وبعد با خودم میگویم .بزار زیلویم به گرما بندازم تا خشک شود .وشب راحت تر بتوانم بخوابم .ولی حیف حیف وهزاران افسوس خواهم خورد  وبه همین زیلوی نم دیده  اکتفا میکنم .چرا چون گزشته دیگر هیچ گاه بر نخواهد گشت ....وسلام سید علی سیدی ابرزگه


[ چهار شنبه 16 بهمن 1398 ] [ 4:9 ] [ -سید علی سیدی ابرزگه ]
[ ]

خونه ای مادر بزرگ .سید علی سیدی ابرزگه.یا رب.

بارون و دوست دارم کجا؟.........تو خونه ای مادر بزرگ......شبا که بارون می بارید......یه حال داشت هوایی داشته.........تو اون شبا ......گوشه ای از اتاق اون .....یه منقل پر از ذغال ........ که قوری مادر بزرگ .........همیشه اونجا میگزاشت ....بارون دوست دارم کجا؟.......تو خونه ای مادر بزرگ .......


[ چهار شنبه 16 بهمن 1398 ] [ 3:46 ] [ -سید علی سیدی ابرزگه ]
[ ]

سید علی سیدی ابرزگه ....تقدیم به ان که میدانم دلش را شکستم ......سلام

سلام ای عشق زیبایم ......سلام ای یار خوش سیمام .....سلام ای مهربون من ......سلام شیرین زبون من......سلام ای عشق دلگیرم .....سلام ای عشق دل پیرم.... ..خدایا عشق من را تو دلش را شاد گردان...........غمش را سهم من گردان .......خدایا تواین دنیا .......زعمر من بکاهی تو به عمر عشق من افزا.......ودر پایان این شعرم .......غمانش را مال من گردان........تقدیم به اش


[ چهار شنبه 16 بهمن 1398 ] [ 3:39 ] [ -سید علی سیدی ابرزگه ]
[ ]

بوی خوش بارون.......سید علی سیدی ابرزگه...یاخداوند یکتا

بهارو دوست دارم هنوز .....چون تو را یادم میاره .........درسته که دلم شادی نداره........اما بهار بوی خوش بارون باخود میاره........بهار گلها سبزن ودلها شادن......ادم ها با دلای شاد توی بهار می گردن.......برای من با یه دل شکسته .......بهار یه فصل درد بارنگ زرده.........یاد تو هست دلخوشیم تو این فصل.....که خیس خیس زیربارون قدم زدیم توی شهر.....توی دلم یه غم همیشه کهنه است.....جدا شدیم ما دو نفر تو این فصل.......بهارو دوست دارم هنوز ....چون تو را یادم میاره......درسته که دلم شادی نداره .......اما بهار بوی خوش عطر تو را میاره.......به زیر بارون تو بهار که میرم.....حس میکنم دست تو را الان دارم میگیرم.....وقتی که بارون میزنه این شبا......حس میکنم تو هم یادت میان اون شبا ......بهارو دوست دارم هنوز ....چون تو را یادم میاره.......بوی خوش عطر تنت بارون باخود باز میاره....


[ چهار شنبه 16 بهمن 1398 ] [ 3:25 ] [ -سید علی سیدی ابرزگه ]
[ ]

باز باران .......یارب..سید علی سیدی ابرزگه

باز باران......بادو طوفان.....می وزد اندر زمستان......گرد بادها می وزن......با خاک بسیار.....با صدای خشمگین رعد و برق......ناگهان از خواب پریدم ......می زند بر بام خانه.....باز تگرگی مثل دانه......در حیاط ابهافراوان.....توی شهر سیلی روانه.....باز باران .....باز طوفان .....باز برفرو باز تگرگها.....باخود اورد.....مهربانی ......باخود اورد زندگانی .....باخود اورده فراوانی محصول .....باصدای ان تگرگ ها میخورد بر شیشه های خونه ما.......دیدین این ها مرا بردن به رویا....من خودم دیدم .....اسمان را .....نعمتای بیشمارش....میفرستد.....برزمین ما.....ان خدای پاک و یکتا.....من خودم فردای ان روز.....چشمم افتاد به دنای شاد وخندون....برتنش رختی چو الماس ....برتن خاک برف بسیار ....بردرختان جامه ای سبز می درخشید....توی دلها بوده پیدا....نور امید واسه فردا.....باز باران با زمستان ....باخود اورد....شادی و بازم به دلها.......


[ چهار شنبه 16 بهمن 1398 ] [ 3:12 ] [ -سید علی سیدی ابرزگه ]
[ ]

کوه دنا......یا هو

من یه روز دیدم دنا را شاد وخندون.......با قدی همچون یه سرو و استقامت همچو الماس.....در بلندای قدش باشد افق همواره پیدا.......روی ان برف سفید هست همچو الماس......او خودش زیبای زیباست ........و محیطش بر جمالش باشدافزون.........مثل نگین که می درخشد روی هر انگشتری .....کوه گل هم می درخشد در دنا مانند یک جواهری.......از طبیعت همچو الماسی تک است......از بلندی هم چو سروی نوبر است......به قشنگیش میدهند رنگ ولعاب .......دیدن کلان وحشی در چرا در دامنش......فصل به فصلش این دنا پراز همه زیبای است .......در طبیعت وصفایش که نگوکه نو براست........این دنا با این همه زیباییش ......باشداو زیستگاه یوزی که خودش محبوب هر ایرانی است.....


[ چهار شنبه 16 بهمن 1398 ] [ 3:1 ] [ -سید علی سیدی ابرزگه ]
[ ]

یا خداوند یکتا........دلبر شیرین

کجای دلبر شیرین و دل بندم ......کجای دلبرم رویای این قلبم .......ابرو نازک کمر باریک ای دلبر .....چوسروند گیسوان زرد وخوش رنگت......قدی باریک واندامت بلند است......سیاه چشمان وصورت قرص ماه است ........مثل خورشید عالم تاب ......تو می تابی براین قلبم .....وعشقت را نگیر از من ......توای یارم تو ای زیبا نگارم......تو ای دلبر .....دراین دنیا تک هستی .....تو در عشق هم....... برا الگوتک هستی....تو ای عشقم تک هستی توی قلبم ......ودر عالم چه در زیبای و پاکی تک هستی توی قلبم....................تقدیم به انکه می داند دوستش دارم .


[ چهار شنبه 16 بهمن 1398 ] [ 2:54 ] [ -سید علی سیدی ابرزگه ]
[ ]

یا خالق هستی.................پدر

چه سخت است بعد تو دنیا برایم ...........پدر جانم پدر جانم بدون تو چه تک ماندم.........مثال کوه تو پشتم بودی ای بابا.......ودرغم هام کنارم بودی ای بابا........در این دنیا تو یارم بودی ای بابا ......مثل پروانه دور شمع به دورم بودی ای بابا.........به خود بالیدام بابا .......تو وقتی پیش من بودی توای بابا.......دلم تنگه دلم تنگه برای تو پدر جانم.......چشام غم گین واشک بارن برای تو پدر جانم .......دلم تنگه دلم تنگه برای مهر اون دستات......برای مهر اون دستات دلم تنگه پدر جانم.......چه سخت است توی این دنیا بی پدر موندن.......نه پشتی و نه یاری داری از بهر یتیم بودن .....چه سخته بعد تو دنیا برایم .....پدر جانم پدر جانم تک و تنهام..................قدر بابا ها رو بدونید که پشیمانی جز حسرت نتیجه ای ندارد


[ چهار شنبه 16 بهمن 1398 ] [ 2:45 ] [ -سید علی سیدی ابرزگه ]
[ ]

دل نوشته ای از دل نوشته های سید علی سیدی ابرزگه

چه خوش است ادمیت ......وچه بداست ادمی....چه خوش است عمر ادمیت....وچه بداست روزهای زندگی ادمی.....چه سفید وناز است روح نوزاد ادمیت ......وچه سیاه است قلب پیری ادمی.....چه لطیف است روح ادمیت .....وچه سیاه هست روح شیطان به جلد ادمی......چه زیباست خلقت ادمی.....ولی هزار افسوس ادمیت گم شه در ادمی .....چه زیباست خالق ادمیت..   ...وچه بداست ادمی بدون خالق.....چه زیباست حمد وثنای ادمیت.....ولی انکه بدون شکر وثنای خالق نتوان نامش نهند ادمی ....چه زیباست کمک کردن به هم نوع ادمی ......وهر ادمی بدون این بهره نتوان برد از ادمی .......وسلام سید علی سیدی ......دوستان عزیز .این اشعار در هیچ کجا چاپ یا نشر نشدن خواهشمندم .از نشر هر گونه شعر به نام خود به پرهیزید چرا که این اشعار فل وداعه برای من خواهند امد به عشق مولای بی کفن عاشورا حسین .به عشق دستان بریده علمدار عاشورا


[ چهار شنبه 16 بهمن 1398 ] [ 2:33 ] [ -سید علی سیدی ابرزگه ]
[ ]

یا الله......شهید حاج قاسم سلیمانی .

درسته که سپاه بازوشو از دست داد......درسته که سپاه سردارش از دست داد......ولی جای رستم دستان ایرانی...........هزاران سهراب جان بر کف به پا خواستن در ایرانش......درسته که سپاه فرمانده اش بار سفر بسته ......به دیدار محبوب چه زود بار سفر بسته ........ولی هیچ گاه نبیند .دشمن ایران......که با افکار شیطانیش علم را بر زمین بیند ......بخواب ارام تو ای سردار ایرانی ......که یک امت به پاس حرمتت سردار کنند باهم علمداری.....بخواب لا لا بخواب لا لا تو ای سردار با غیرت ......بخواب ارام که یک ملت شدن با هم همه سردار سلیمانی......من اینجا توی این دنیام .......ولی حس میکنم خوشحال وخندانی از این بار سفر بستن.....تو را دادم قسم سردار .........به مولای بی کفن ارباب.........اگر مولایمان دیدی ؟.........بگو جانم بقربانش شهدت را نصیبم کن .......زبعداز رفتنت سردار با غیرت .....همه ایران.تو دلهاشون غم جانسوزی نقش بسته .....بخواب اروم شهید روز عاشورا ......نباش دلواپس ایران......که ایرانت شده یک دست....همه سردار سلیمانی......تا بماند هم علم بر جای خود .....

برچسب‌ها: ابرزگه /حاج قاسم شهید کربلا روستای ابرزگه و ابکری /شهر لنده

[ چهار شنبه 16 بهمن 1398 ] [ 2:20 ] [ -سید علی سیدی ابرزگه ]
[ ]

تقدیم به سردار شهید حاج قاسم سلیمانی..علمدار این روزهای عاشورایی

عجب حال وهوای دارم این روزها ...عجب حس عجیبی دارم این روزها.....یه حس در قلب من میگه....تو اینجایی ومیبینی همه اشک های این مردم......تو یی رستم این روزها برای ما....تویی سردار ایرانی علمدار بودی این روزها ......منم عاشق منم دلداده مولا.... به نقش تو خورم غبطه در این روزها ....در این ایام و این روزها .....تو نقشت بود علمداری برامولای عاشورا.........من عاشق که میدانم .......تو با میل ودعوتش بار سفر بستی وبا عشقت سفر کردی.......دلت شاد و لبت خندون بود امین.....به وقت دیدار با اون مولای عاشوزا.......تودر فیلمی که من دیدم ........به نقش ان علمداری که دستانش را جدا کردن .....خوشی حالت توای رستم ایرانی........که نقشت بود علمداری از ان مولای عاشورا........من عاشق من مجنون حسادت میکنم در دل .....که تنهای سفر کردی ورخت اخرت بستی.......تو حاج .قاسم.شهید کربلا .سردار ایرانی......اگر مولا حسین دیدی درودم را بر او بفرست بگو جانم به قربانش......شهیدیت مبارک تو ای سردار .......مدال افتخار گیری تواز مولای عاشورا.......روحت شاد ویادت همیشه پاینده باد......


[ چهار شنبه 16 بهمن 1398 ] [ 2:6 ] [ -سید علی سیدی ابرزگه ]
[ ]

یا رب.......مرگ بر امریکا.....

امریکا امریکا .مرگ بر این رهبر واین کشورت .....خون این سردار ما باشد عذاب قبر تو از ایران ......امریکا امریکا مرگ بر این رژیمت........رژیم صحیونیستی و پلیدت......بخاطر خون پاک این شهید .......محو میشوی از رو زمین اخر بدست ایران ........امریکا امریکا مرگ بر اون ترامپ روباه صفت.......که اولین طعمه برا سپاه ایران ماست......مرگ براین رژیم غاسبت باد ......محو میشوی از رو زمین اخر بدست ایران .....به قدرت پرورگار یکتا ..........قدرت میده سلیمانیان ایران .....درسته که سردار شهید شد اما ......شهادتش ساخته هزار سلیمانی تو ایران ....امریکا امریکا مرگ براین رهبر واین کشورت .بخاطر خون پاک شهیدان .....


[ چهار شنبه 16 بهمن 1398 ] [ 1:57 ] [ -سید علی سیدی ابرزگه ]
[ ]

تقدیم به سردار شهید حاج قاسم سلیمانی

یا رب........تقدیم به سردار شهید ایرانی حاج قاسم سلیمانی.             توسردار این مرز و بومی .....توسردار رهبر وایران زمینی......تورا می سپارم به دیدار مولا .....تورا می سپارم به دست علمدار ......شهادت که بود ارزویت ....چرا که گرفتی تو هم دست مولا......تو حاج قاسمی .رستم کشور ما....همیشه همیشه بود جای تو در دل ما.......هزاران مدال در جهادتت به دستت رسیده ......مدال شهادت بینداخت مولا به اون سینه تو.........تمام جوانان ایران زمینت .........همه داغدارن به چشم اشک بارن .......تورا می سپارم به دستان مولا ......تورا می سپارم به دست علمدار......زبعداز تو رهبر بسی گریه کرده........وبا گریه اش امتی گریه کرده......فلسطین وبغداد وایران همه داغدارن.......هنوز هم جدایتو در دل یقینن که باورندارن.....تو را می سپارم به دیدار خالق .تو را می سپارم به دیدار مولا ......تو را می سپارم به دست علمدار ......یادت همیشه دردل جوانان ایران وایرانی همیشه پاینده باد.....


[ چهار شنبه 16 بهمن 1398 ] [ 1:40 ] [ -سید علی سیدی ابرزگه ]
[ ]

رستاخیز

دراین دنیای وانفسا .چه حاصل از بدی کردن .چنان که میشود روزی به پا ان روز رستاخیز.اگر شاهی .گدایی یا که ثروتمند وپولداری.نشومغرور.نکن کبرو غروربردیگراز همنوع.چرا که میشود روزی به پا ان روز رستاخیز.الی ای ادم خاکی .نشو مغرورتو از خاکی .چنان که میدمن در سور اسرافیل .همه مدهوش شوند انسان.همه گریان .همه سرگشته و نالان.همه اب ها روان کوه ها گسست از هم.الا ای ادم خاکی .تو از خاکی  نشو مغرور .چرا که میشود روزی به پا ان روز رستاخیز.چرا که میشود روزی به پا ان روز رستاخیز 


[ شنبه 14 دی 1398 ] [ 23:20 ] [ -سید علی سیدی ابرزگه ]
[ ]

تقدیم به روح شهدای مدافع حرم

شبی ازشبهای خدا من ب خوابی رفتم  ودران عالم خواب ناگهان من دیدم ک سواری میتاخت

به کجامیتازد؟به کجامیتازد؟اندرین دشت ودمن.   دوروبررابه دقت مینگریستم هردم چه بیابان عجیبی دیدم همه جاشن روان وعجیبترازان اشنابوددرنظرم.  گویاانگارکه تمام سن رامن درانجازیستم .به جلو تر رفتم ان سوار میتازید.وفرو رفتم در فکر به کجا می تازد.؟ناگهان خیره شدم در چشماش.صورتش نورانی ولبش خندان بود.به کجا می تازد .اندراین دشت بلند.مقصدش پیدا بود من که از درک نگاهش عاجز .به جلو تر رفتم ناگهان من دیدم.بدنش زخمی بودولباسش پاره.خوب که من خیره شدم بر بدنش .جای ترکشهایش از لباس پیدا بود  .توی ان لحظه اندک .من هزارباربا خودم میگفتم.یا رب این سرباز جوان.توی این دشت ودمن به کجا می تازد.؟او خودش میدانست مقصدش نزدیک است .این واز خنده شیرین لبانش من چه خوب فهمیدم.توی دست راستش بیرق سبزی داشت .روی ان بیرق سبز یک کلمه حک شده بود.یا زینب .ودراخر فهمیدم یارب این سرباز است .اسب ان می تازد .به جهانی برسد .که خالقش وعده اش داده بود.


[ شنبه 14 دی 1398 ] [ 22:56 ] [ -سید علی سیدی ابرزگه ]
[ ]

مقدمه

باسلام خدمت همه بازدیدکنندگان گرامی

ب دلیل ویرایش متن واشعاربه زودی کتاب اشعاربوی باران درهمین سایت منتشرخواهدشدلطفاعذرخواهی مارابپذیرید

تــــوجـــه:اشعاربوی باران فقط درهمین سایت قابل مشاهده ودانلودخواهدبود


[ جمعه 25 مرداد 1398 ] [ 1:31 ] [ -سید علی سیدی ابرزگه ]
[ ]

به وبلاگ خود خوش امدید

با سلام.به دنیای لوکس بلاگ و وبلاگ جدید خود خوش آمدید.هم اکنون میتوانید از امکانات شگفت انگیز لوکس بلاگ استفاده نمایید و مطالب خود را ارسال نمایید.شما میتوانید قالب و محیط وبلاگ خود را از مدیریت وبلاگ تغییر دهید.با فعالیت در لوکس بلاگ هر روز منتظر مسابقات مختلف و جوایز ویژه باشید.
در صورت نیاز به راهنمایی و پشتیبانی از قسمت مدیریت با ما در ارتباط باشید.برای حفظ زیبابی وبلاگ خود میتوانید این پیام را حذف نمایید.جهت حذف این مطلب وارد مدیریت وب خود شوید و از قسمت ویرایش مطالب قبلی ،مطلبی با عنوان به وبلاگ خود خوش امدید را حذف نمایید.امیدواریم لحظات خوبی را در لوکس بلاگ سپری نمایید...
[ 0 0 ] [ 0:0 ] [ -سید علی سیدی ابرزگه ]
[ ]
صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد